چقدرصبورشده ام

هوالصبورالسلام علیک یا اباصالحآجرک اللهاللهم ارزقناکربلا-اللهم الزقنازیاره الحسینمیگفتم کربلا آرزومه میگفت بیچاره اونی که کربلا نرفته ولی بیچاره تراونی که رفته کربلا رودیدهراست میگفت .بعدازکربلا ادمهایه جوردیگه زندگی میکنن یاخیلی خوب یاخیلی بدخوبش اینه که زیارتت همیشگی باشهبدش اینه که ازدلتنگی پرپربزنی ودستت به جایی بندنباشهکربلا که بری روضه ها دیگه برات یه معنای دیگه دارنخدایاقسمت همه ی آرزومندان کن بحق حضرت زهراسلام الله علیها. دنیامرافروخت مرابازپس بگیرای کشتی نجات زمین خورده ها حسین + نوشته شده در پنجشنبه پنجم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 6:43 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...

چقدرصبورشده ام...

هوالصبورالسلام علیک یااباصالحآخرین باری که گفتم ازاین زندگی تکراری خسته شدم خیلی میگذرهسوم یاچهارم دبیرستان بودم شهریور بود وقتی این حرف ازدهنم دراومد یکی دوساعت بعدش بابا ازدرخت گردوافتادوکمرش شکست.ازاون لحظه دیگه زندگی تکراری نبودبیمارستان و جراحی وبی پولی و...ازاون لحظه به بعدکفشای آهنین پوشیدیم تا ازهم نباشیمدویدیم زمین خوردیم ودوباره بلندشدن ودویدیماون وقتهاکه ...انگاربعضی خاطره ها بعضی اسمها بعضی حرفها درد دارندبگذریم...خدایا دوست دارم جاری باشم چون رودی پای جوانه ایدوست دارم خورشیدباشم سمت گلهای آفتابگردانخدایااگرتکراری هست بگذارتکراراتفاقهای خوب باشداتفاقهای باهم بودناتفاقهای دوست داشتن های تکراری بدون خستگیاخدایابخاطرهمه چیزشکرت + نوشته شده در دوشنبه نهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 9:7 توسط مجنون  |  چقدرصبورشده ام...